~Welcome To My Blog~

۴ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

حکایت کشاورز و بذر مرغوب

کشاورزی جایزۀ کاشت و پرورش مرغوب ترین ذرت را گرفت.
متوجه شدند که او از بذرهای مرغوب ذرت، به همسایه‌هایش هم داده بود.

علت را از کشاورز پرسیدند، گفت: باد، بذرهای ذرت را به مزرعه‌های دیگر منتقل می‌کند. اگر همسایه‌های من ذرت‌های خوبی نداشته باشند، باد آن بذرهای نامرغوب را به زمین من نیز می‌آورد و با ادغام بذرهای مرغوب و نامرغوب نتیجه کار و زحمتم، توسط نامرغوب‌ها، خراب می‌شود. پس بهترین تدبیر و راه حل، اصلاح بذرهای همسایگانم می‌باشد.

•برگرفته از کانال تلگرامی :
شب نشینی هالو

۲۵ دی ۹۹ ، ۰۶:۱۷ ۰ نظر

حکایت "کار خوبه خدا درست کنه ، سلطان محمود خرِ کیه؟"

گویند که در دو طرف درب ورودی کاخ سلطان محمود غزنوی ، دو مستمند نشسته بودند. یکی چاپلوس بود و هرکس که رد می شد ، از وزیر و وکیل و سلطان با چرب زبانی چیزی کاسب می شد ؛ اما دیگری ساکت بود. گاهی گدای چاپلوس به او می گفت: "مگر تو احتیاج نداری ، پس چرا از این زبانی که خدا بهت داده استفاده نمی کنی بیچاره!" گدای دیگر همیشه جواب می داد که کار خوبه خدا درست کنه ؛ سلطان محمود خره کیه! یک روز کسی به سلطان گفت: "قربان قضیه این دو تا گدای دم درب ورودی را می دانید؟" گفت: "نه، اتفاقاً می خواهم بدانم چرا یکی ساکته و دیگری پرحرف؟"

    سلطان به سلامت باشند ، گدایی که ساکت است ، گاهی کلامی بر لب می راند که بهتر است از جلوی در او را رد کنید. سلطان پرسید: چه می گوید؟ پاسخ شنید که وقتی به او می گویند، چرا جلوی سلطان و وزیر احترام نمی کنی تا صله ای بگیری؟ او می گوید که کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خره کیه! سلطان محمود که عصبانی شده بود، گفت: حالا به او خواهم گفت که دنیا دست چه کسی است! سلطان فرمان داد که یک مرغ شکم پر برای شام حاضر کنند. مرغ را آوردند و سلطان یک الماس خیلی ارزشمند داخل شکم مرغ گذاشت و گفت: "ببرید برای گدایی که به ما احترام می کند تا رفیقش بفهمد همه کاره چه کسی است."

    مرغ را برای گدای چاپلوس بردند ، ولی از قضا آن شب وزیر هم یک بوقلمون برایش فرستاده بود و او سیر بود. به دوستش گفت: امروز چقدر کار کردی؟ پاسخ شنید: 3 سکه. گفت: "بیا این مرغ با اینکه خیلی بیشتر می ارزه، ولی 3 سکه رو بده و مال تو". گدای دیگر پاسخ داد که نمی خواهم! گفت: "دو سکه بده." جواب داد که نمی دهم. گفت: "یک سکه." گفت: "نه، این مرغ روی دستت باد کرده و باید دور بیندازیش حالا می خواهی سر من کلاه بذاری؟"

    گفت: "بیا مجانی برش دار که اینجا بماند بو می گیرد!" برداشت و لقمه اول را که خورد الماس را دید. گذاشت جیبش و گفت: "رفیق، شاید از فردا من رو ندیدی، ولی یادت باشد؛ کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خره کیه"! فرداش سلطان دید ، این گدا هست و دیگری نیست. گفت: بیاریدش داخل و از او پرسید که رفیقت کجاست؟ گفت: "دیروز همچین حرفی زد و امروز هم نیامد." سلطان با عصبانیت گفت: "تو چرا دوباره گدایی می کنی، مگه من به تو صله ندادم؟" گفت:" بله سلطان ولی چون بوقلمون وزیر را خورده بودم ، دادمش به رفیقم." سلطان ابتدا ناراحت شد ولی بعد لبخندی زد و گفت: این جمله که من می گویم تو هم تکرار کن وگرنه میدهم شلاقت بزنند.
بگو: "کار خوبه خدا درست کنه ، سلطان محمود خره کیه!"

۲۴ دی ۹۹ ، ۱۹:۳۰ ۰ نظر

معنی اسم کشورها


آلمان: سرزمین همه ی مردان یا قوم ژرمن

آرژانتین: سرزمین نقره
انگلیس: سرزمین قوم آنگل
پرتغال: بندر قوم گال
ترکیه: سرزمین قوی ها
ژاپن: سرزمین خورشید تابان
عربستان سعودی: سرزمین بیابان گردها
عراق: ایراک به معنی ایران کوچک
سوئیس: سرزمین مرداب
شیلی: پایان خشکی-برف
قطر: شاید به معنای واقعی
فرانسه: سرزمین قوم فرانک ها
ایران: سرزمین نجیب زادگان
آمریکا: از نام آمریگا وسپوچی
بحرین: دو دریا
نیجریه: سرزمین سیاه
هلند: سرزمین چوب
ازبکستان: سرزمین خود سالارها
ایسلند: سرزمین یخ
چین: سرزمین مرکزی
روسیه: درخشنده سفید
سوریه: سرزمین آشور
فنلاند: سرزمین قوم «فن»
کانادا: دهکده
برزیل: چوب قرمز
مکزیک: اسپانیای جدید
کلمبیا: سرزمین کریستف کلمب
تاجیکستان: سرزمین آزادگان



۱۰ دی ۹۹ ، ۱۱:۰۰ ۰ نظر

حکایت ثروتمند مغرور

کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمند مغروری به او رسید و با تکبر گفت:
بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن!

کشاورز نگاه معناداری به او انداخت و گفت:
دارم یونجه میکارم ...!

۰۱ دی ۹۹ ، ۱۱:۰۰ ۰ نظر